شرح کامل و یک به یک اشکال طلسم اسم اعظم(شرف الشمس)
با توجه به اسناد و شعر منسوب به امیرالمونین علیه السلام
حسین بن معین الدین میبدی
کتاب( دیوان امیرالمومنین علی بن ابیطالب)
متوفی ۹۱۱هجری قمری
ص۳۹۴
ثَلَاثُ عِصِيٍّ صُفِّفَتْ بَعْدَ خَاتَم عَلَى رَأْسِهَا مِثْلُ السِّنَانِ الْمُقَوَّمِ
بعد از خاتم سه عصا کنار هم گذاشته اند بر سر آنها خطی مثل نیزه راست شده است
چرا خاتم در ترجمه شعر و نوشتن طلسم به ستاره عنوان شده است؟
عده ایی این ستاره را به ستاره یهود نسبت میدهند؟
جواب این سوال در بیت پنجم شیخ بونی آمده است.
که گفته شده(خاتم خماسی ارکان)
کلمه (خماسی)ازکلمه(خمسه)وبه معنی (پنج)می آید.
پس (خماسی)به معنی(پنج تایی)می باشد
کلمه (ارکان)جمع کلمه(رکن)است.
رکن هم به معنی(گوشه)می باشد.
پس کلمه(ارکان)به معنی (گوشه ها)می باشد.
درنهایت(خاتم خماسی ارکان)یعنی(ستاره پنج گوشه)نه شش گوشه!
ثَلَاثُ عِصِيٍّ صُفِّفَتْ بَعْدَ خَاتَم عَلَى رَأْسِهَا مِثْلُ السِّنَانِ الْمُقَوَّمِ
بعد از خاتم سه عصا کنار هم گذاشته اند بر سر آنها خطی مثل نیزه راست شده است
در بیت عربی گفته که ثلاثُ عِصِيًّ یعنی سه اعصا ولی در بیت فارسی معلوم نیست که چرا آنها را به سه الف و یا صد و یازده معنی کردهاند.
چون نیزه صاف است و هیچ وقت نمی تواند خم باشد
پس قول آن کسی که میگوید خم نباشد صحیح میباشد (بکشد آنچنان که نبود خم)
اگر شاعر در شعر عربی میخواست بگوید که این آثار الف هستند که به راحتی می گفت که ثلاثُ اَلِفات و یا اگر میخواست بگوید اینها سه تا یک هستند میگفت ثلاثَّتهُ آحاد در حالی که ایشان گفته ثلاثُ عِصِيًّ پس منظور شاعر در ابیات عربی عصا هست و نه عدد ۱۱۱ و نه سه تا الف
-وَ مِيمٌ طَمِيسٌ أَبْتَرٌ ثُمَّ سُلَّمٌ إِلَى كُلِّ مَأْمُولٍ وَ لَيْسَ بِسُلَّمٍ
– و یک ميم كور دم بریده سپس یک نردبان که وسط آن با دو خط به هم اشتراک پیدا کرده است(اشاره به نردبان دو پله)
میم طمیس یعنی (میم کور دم بریده )
بعد از آن میم بی دُمی باشد
که بُوَد کور و چشم او بر هم
اشاره شعر فارسی☝️
از منظر نجوم اشاره به سیاره مریخ دارد
ثم سلم وفی وسطها بالجرتین تشرکت
وميم طميس ابتر ثم سلم وفي وسطها بالجرتين تشركت
سپس یک نردبان که وسط آن با دو خط به هم اشتراک پیدا کرده است (اشاره به نردبان دو پله)
برداشت کلی که از سیاق کل طلسم میشود
این نردبان کاملا به صورت صاف و ایستاده باید رسم شود تا واقعاً بیانگر حالت و نماد نردبان باشد
(جره) به معنای خط کشیده و (جرتین) علامت تثنیه میباشد به معنای دوتایی و نردبان ۲پله صحیح میباشد
ولی در اشعار فارسی نمیدانیم چرا کاملا فرق دارد و به نردبان سه پایه اشاره کرده است
طبق تحقیق های انجام شده در کتاب (شوق مستهام) که تمام قلم ها و خطوط تقریبا آمده است هیچ حرفی با نردبان سه پایه تطبیق ندارد ولی نردبان دو پایه در چند جا به قلم های مختلف اشاره به حرف جیم دارد
-وَ أَرْبَعَةٌ مِثْلُ الْأَصَابِعِ صُفِّفَتْ تُشِيرُ إِلَى الْخَيْرَاتِ مِنْ غَيْرِ مِعْصَمٍ
– چهار خطّ شبيه به انگشتان دست كه کنار هم قرار میگیرند که به خیر و رزق اشاره میکند
شعر های فارسی به انامل (انگشتان اشاره میکند ولی آنها را هم اندازه میداند)
ولی شیخ احمد بونی در شمس معارف و منبع اصول الحکمه
و علامه میر ابوالحسن حافظیان
آن را شبیه انگشتان دست راست رسم کردند
که دست راست نماد رزق و خیر است.
و در مصرع دوم شعر عربی گفته: الْخَيْرَاتِ
در همه کتاب های عربی معمولا دست راست همیشه نماد خیر و رزق بوده است
در قرآن آیات متعددی از اصحاب یمنین و دادن نامه اعمال به دست راست و امثال آنها اشاره شده است
وَ هَاءٌ شَقِيقٌ ثُمَّ وَاوٌ مُقَوَّسٌ عَلَيْهَا إِذَا يَبْدُو كَأُنْبُوبِ مِحْجَمٍ
-و ها دو چشم پس از آن واوى قوس دار كه مانند ابزار مکش حجامت، از ته خم شده است
(شَقِيقٌ) یعنی هر چیزی که به طور مساوی دونیم شود در کتاب فرهنگ لغت معین هم اینگونه معنی شده است: آنچه که از میان دو نیم شده هر یک از آن دو شفیق دیگری است
پس منظور شاعر این است که ها را به شکل دو نصفه بکشیم
خیلی جاها می بینیم که حرف(ها) را به صورت دنباله دار و خمیده شده به سمت راست رسم میکنند که این امر کاملاً غلط است
-وَ هَاءٌ شَقِيقٌ ثُمَّ وَاوٌ مُقَوَّسٌ عَلَيْهَا إِذَا يَبْدُو كَأُنْبُوبِ مِحْجَمٍ
-و ها دو چشم پس از آن واوى قوس دار كه مانند ابزار مکش حجامت، از ته خم شده است
کلمه (مُقَوَّسٌ) به معنای یک شکل قوس مانندی است که شبیه هلال است
پس فقط شاعر می گوید واو مقوس یعنی حرف واوی که علاوه بر قوس خود یک قوس اضافه ایی شبیه هلال هم داشته باشد
معنی واو مُقَوَّسٌ را فهمیدیم ولی حالت قوس آن دقیقا باید به چه شکل باشد؟
شاعر در مصرع دوم حالت آنرا توضیح داده است
گفته همانند ابزار مکشِ حجامت، از ته خم شده است
پس منظور شاعر از عبارت( كَأُنْبُوبِ مِحْجَمٍ در این بیت این است که ابزار حجام( شاخ گاو )از پایه خود خم شده باشد